بیانات امام خمینى در جمع اعضاى دفتر تحکیم وحدت حوزه
بسم الله الرحمن الرحیم
چه مجلس شورانگیزى است و چه اجتماع مبارکى، یک روز بود که دانشگاه و
حوزههاى علمیه نه آنکه از هم جدا بودند،
جوى بوجود آورده بودند که با هم شاید دشمن بودند، نه دانشگاهى تحمل روحانى را داشت و نه روحانى تحمل دانشگاهى. اساس هم این بود که این دو قشرى که با اتحادشان تمام ملت متحد مىشوند، از هم جدا نگه دارند و باهم مخالفشان کنند تا ملت اتحاد پیدا نکند. بحمدالله در این نهضت اسلامى، این انقلاب اسلامى، این تحول بزرگ حاصل شد که هیچ یک از این دو طایفه خودشان را از دیگرى انشاء الله جدا نمىدانند. آن وحشتى که دانشگاهىها از معمم داشتند و آن وحشتى که معممین از دانشگاهىها داشته اند، به اذن خداى تبارک و تعالى مرتفع شد و حالا شما برادران دانشگاهى و برادران روحانى در کنار هم براى رفع مشکلات و براى به پیروزى رساندن انقلاب مجتمع هستید.
دانشگاه و حوزههاى علمیه روحانیون مىتوانند دو مرکز باشند براى تمام ترقیات و تمام پیشرفتهاى کشور و مىتوانند دو مرکز باشند براى تمام انحرافات و تمام انحطاطات. از دانشگاه هست که اشخاص متفکر متعهد بیرون مىآید. اگر دانشگاه، دانشگاه باشد، اگر دانشگاه واقعاً دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامى باشد یعنى در کنار تحصیلات متحقق در آنجاتهذیب هم باید، تعهد هم باشد، یک کشورى را اینها مىتوانند به سعادت برسانند. و اگر حوزههاى علمیه مهذب باشند و متعهد باشند، یک کشور را مىتوانند نجات بدهند. علم تنها اگر ضرر نداشته باشد، فایده ندارد. تمام این، وقتى ما به یک نظر وسیعى به همه دنیا و به همه دانشگاهائى که در دنیا هست بیندازیم، تمام این مصیبتها که براى بشر پیش آمده است ریشهاش از دانشگاه بوده، ریشهاش از این تخصصهاى دانشگاهى بوده. اینهمه ابزار فناى انسان و اینهمه پیشرفتهایى که به خیال خودشان در ابزار جنگى دارند، اساسش از دانشمندانى بوده که از دانشگاه بیرون آمدهاند. دانشگاهى که در کنار او اخلاق نبوده است، در کنار او تهذیب نبوده است و تمام فسادهائى که در یک ملتى یا ملت پیدا شده از حوزههاى علمیهاى بوده که متعهد به دستورات اسلامى نبودهاند. تمام این ادیانى که ساخته شده است از دانشمندان و علما سرچشمه گرفته است ؛ علمى که پهلوى او اخلاق و تعهد اسلامى نبوده است، تهذیب نبوده است. دنیا را
دانشگاه به فساد کشانده است و دنیا را دانشگاه مىتواند به صلاح بکشد. دانشگاه سرتاسر جهان اگر چنانچه موازین انسانى را، اخلاق انسانى را، آنچه که در فطرت انسان است، در کنار تعلیم و تعلم قرار بدهند، یک عالم، عالم نور مىشود. و اگر چنانچه تخصصها و علمها منفصل باشد از اخلاق، منفصل باشد از تهذیب، منفصل باشد از انسان آگاه، انسان متعهد، اینهمه مصیبتهائى که در دنیا پیدا شده است از همان متفکرین و متخصصین دانشگاهها بوده. این دو مرکز که مرکز علم است هم مىتواند مرکز تمام گرفتارىهاى بشر باشد و هم مىتواند مرکز تمام ترقیات معنوى و مادى بشر باشد. علم و عمل، عمل و تعهد به منزله دو بال هستند که با هم مىتوانند به مراتب ترقى و تعالى برسند.
دانشگاه در سراسر دنیا در خدمت ابرقدرتها هستند و ما مىخواهیم نباشند
شما 50 سال دیدید که در این حکومت جائر دانشگاه بود، اساتید دانشگاه بودند و کشور ما را همان اساتید دانشگاه و همان دانشگاهها کشاندند به دامن ابر قدرتها. این فاجعه بوده است براى این ملت که ابزار علمش دست کسانى باشد که متعهد نیستند و به فکر کشور خودشان نیستند. این فاجعه است که ابزار علم در دست اشخاصى باشد که متعهد نیستند و اخلاق اسلامى ندارند. فرق، بین دانشگاه و حوزههاى علمیه نیست در اینکه اگر همراه با علم، تعهد باشد، تزکیه باشد، با این دو بال علم و اخلاق و عمل مملکت خودشان را، کشور خودشان را نجات مىدهند و از حلقوم آنهائى که مىخواهند همه چیز ما را ببرند نجات مىدهند و اگر علم تنها باشد، فقط در دانشگاهها تحصیل علم باشد، در مدارس تحصیل علم باشد، این علم انسان را به فنا مىکشد منشاء همه گرفتاریهاى یک کشور از دانشگاه و حوزههاى علمى و منشاء همه سعادتها، مادى و معنوى. از دانشگاه است و حوزههاى علمى. اینکه نقشههاى بزرگ براى نفوذ کردن در دانشگاهها و تربیت کردن جوان ما را به یک تربیتهائى که بر خلاف مصالح کشورشان است، این براى این است که اگر دانشگاه فاسد بشود، یک کشور فاسد مىشود. اگر دانشگاه فقط نظرش به این باشد که تحصیل علم بکند، ما فرض این را مىگیریم که خیر، خوب هم تحصیل مىکرد (در صورتى که اینطور نبود)، اگر ما فرض بکنیم که در دانشگاه تمام علوم و فنون به وجه اعلا پیاده مىشود و به جوانهاى ما تعلیم مىشود، لکن در پهلوى او تبلیغاتى است که همین علم را آلت قرار مىدهند از براى انحطاط یک کشور. اینهائى که از دانشگاهها بیرون آمده بودند و به مقامهاى وزارت و کذا رسیده بودند و به مقامات دیگر، همینها بودند که ما را به دامن شرق و غرب کشاندند و ما را وابسته کردند به آنها. ما که مىگوئیم که باید دانشگاه و فرهنگ اصلاح بشود، ما نمىخواهیم که دانشگاه نباشد، ما مىخواهیم دانشگاهى باشد که براى ملت باشد، براى خودمان باشد. دانشگاهى که در خدمت آمریکا باشد، نبودش بهتر است. اینقدر اشخاص از تعطیل دانشگاه ناراحتند، دانشگاهى که به حسب آنچه که به من یکى از مطلعین گفت همین چند روز پیش از این، دانشگاهى که اتاق جنگ بوده براى کردستان یعنى در دانشگاه اتاقى بوده است که جنگ کردستان را، جنگ دموکرات را و سایر اشرار را اینها اداره مىکردهاند، شماها یک همچو دانشگاهى
مىخواهید؟
شما که فریادتان بلند شده است که چرا دانشگاه تعطیل است، مىخواهید یک همچو دانشگاهى باز بشود؟ اتاق جنگ باز بشود براى هدایت دموکرات و امثال این که ایران را به باد فنا بدهند این دانشگاه را شما مىخواهید؟ تاسفتان براى این دانشگاه است آیا این دانشگاه اگر بسته باشد بهتر نیست که باز باشد؟ البته باید براى این اشخاصى که مامورند که انقلاب فرهنگى دانشگاه را درست بکنند تعجیل بکنند که در اول مرتبه، فرصت عمل حاصل شده باشد و دانشگاه، دانشگاه اسلامى و دانشگاه براى خود ملت باشد. والا همین ما در دانشگاه را باز کنیم و هر که مىرود برود، شما مگر ندیدهاید که آنوقت که دانشگاه باز بود چه فسادهائى بود، دانشگاه سنگر بود از براى کمونیستها و اتاق جنگ بود براى کمونیستها و شما تأسف مىخورید که این دانشگاه نیست؟ مىفهمید چه مىگوئید؟ از روى فهم مىگوئید؟ اگر از روى فهم مىگوئید، باید تکلیفتان معین بشود و اگر از روى نادانى مىگوئید، چطور شما این دانشگاهى را که در چندین ماه پیش، در یک سال، چقدر پیش، مرکز همه فسادها قرارش داده بودند و در چنگال کمونیستها و چریکها و سایر ارگانهاى منافق بود حالا مىخواهید باز بشود، مىخواهید باز آنها بیایند؟ تأسف شما بر این است که چرا منافقین نباشند در دانشگاه تأسف شما بر این است که چرا اسلام باید باشد در دانشگاه دانشگاهى که مرکز یک همچو کارهایى باشد، این دانش هم حتى ندارد، براى اینکه تحصیل و دانش وقت مىخواهد، وقت آرام مىخواهد، محیط آرام مىخواهد، محیطى که هر روز به جان هم بیفتند و به هم بکوبند هم را، این محیط نمىتواند محیط حتى علم باشد. شمایى که دانشگاه را مىخواهید با همان وضعش باز بشود، شما مىخواهید ما را به همان وابستگىهایى که داشتیم ما را برسانید و ما بر گردانید به حال وابستگى. نه دانشگاهى دیگر حاضر است به این کار و نه ملت حاضر است. شماها که اینقدر دلسوزى براى دانشگاه مىکنید و تعطیل، خوب بیائید وارد بشوید در کار، دانشگاه را یک دانشگاه اسلامىاش کنید، کمک کنید، نه اینکه بنشینید بنویسید که چرا دانشگاه تعطیل است آن دانشگاه را شما مىخواهید؟ دانشگاه زمان رضاخان و زمان محمدرضا را مىخواهید شما؟ مىخواهید از دانشگاه امثال شریف امامى بیرون بیاید؟ اصلاح کنید خودتان را آقا، توجه شما ندارید به مسائل، خدا نکند که توجه داشته باشید، لکن حمل به صحت این است که توجه شما ندارید به مسائل، شم سیاسى شماها ندارید. دانشگاه در سرتاسر دنیا در خدمت ابر قدرتها هستند و بودهاند و ما مىخواهیم نباشد این. در دانشگاههاى ما هم اصلا" علمش هم اینقدرها نبود، یک عدهاى، البته هم متعهد بودند و هم چه، اما در اقلیت واقع شده بودند که مشت محکم کمونیستها نمىگذاشت اینها کارى انجام بدهند. حالا هم اگر دانشگاه باز بشود، اساتید متعهد داشته باشیم، نمىگذارند اینها که دانشگاه، دانشگاه باشد، حتى دانشگاه، دانشش هم در آن نبود، اگر دانش در آن بود، چرا الان بعد از اینهمه سال و میلیاردها خرج و بودجه این ملت صرف شد و حالا وقتى که مىخواهند یک مریضى را که یک قدرى مرض آن مشکل است معالجه کنیم، مىگوئید باید برود به خارج؟ این وابستگى نیست؟ شما یک همچو دانشگاهى
مىخواهید که بعد از پنجاه سال مریضش باید برود در انگلستان خودش را معالجه کند؟ اگر دانشگاه به همان حال باشد، هر روزى که بر دانشگاه بگذرد بر فساد این مملکت اضافه مىشود، ما را خواهى نخواهى دانشگاه مىکشد به دامن آمریکا یا شوروى. این نمىشود غیر از این، براى اینکه اساس از دانشگاه شروع مىشود، مردم بازار نمىتوانند ما را بکشند به دامن شوروى یا آمریکا، مردمى که دهقان هستند نمىتوانند ما را بکشند به دامن این و آن، مردمى که در کارخانهها هستند نمىتوانند این کار را بکنند معممین هم نمىتوانند این کار را بکنند ولو اینکه در آنها آدم فاسد باشد. آن که مىتواند ما را وابسته کند و در دامن آمریکا یا شوروى بکشد، دانشگاه است براى اینکه همه چیز ما در دانشگاه است. همت کنید با هم دانشگاه را اصلاح کنید. هى ننویسید که چر دانشگاه باز نمىشود. آن دانشگاه نباید باز بشود. دانشگاهى که امثال شریف امامى را تربیت مىکند نباید هم باز بشود. دانشگاه باید علم و تخصص را به آن مرتبه عالى برساند و تعهد و اخلاق و اسلامیت را هم به آن مرتبه عالى. باید مهذب بشود، هم دانشگاه هم حوزههاى علمیه.
این دو مرکز (فیضیه و دانشگاه) باید با هم باشند و علم و عمل را به منزله دو بال بدانند
باید از حوزههاى علمیه یک عالمى به تمام معنا متعهد بیرون بیاید و مرکز ساخت انسان باشد و دانشگاه هم مرکز ساخت انسان. ما انسان دانشگاهى مىخواهیم، نه معلم و دانشجو. دانشگاه باید انسان ایجاد کند و انسان بیرون بدهد از خودش، اگر انسان بیرون داد از خودش، انسان حاضر نمىشود که کشور خودش را تسلیم کند به غیر، انسان حاضر نمىشود که تحت ذلت برود و اسارت، آنها هم از انسان مىترسند. سابق رضاخان از مدرس مىترسید براى اینکه انسان بود. آنوقت هم مدرس از قرارى که از او نقل کردهاند گفته بود که: در مجلس ما یک مسلمان هست، آن هم ارباب کیخسرو. رضاخان رقیب خودش را مدرس مىدانست، به دیگران اعتنایى نداشت. رقیب خودش را مدرس مىدانست که وقتى که مىایستاد و صحبت مىکرد، متزلزل مىکرد همه را. یک انسان بود، وضع زندگیش آن بود که شما شنیدید که من دیدم. وقتى که وکیل شد یعنى از اول به عنوان فقیهى که باید در مجلس باشد تعیین شد، آنطور که نقل کردهاند یک گارى با یکى اسبى در اصفهان خریده بود و سوار شده بود و خودش آورده بود تا تهران، آنجا آن را هم فروحته بود و منزلش یک منزل محقر از حیث ساختمان، یک قدرى بزرگ بود ولى محقر از حیث ساختمان و زندگى یک زندگى مادون عادى که در آنوقت لباس کرباس ایشان زبانزد بود، کرباسى که باید از خود ایران باشد مىپوشید. این وطنخواهها کدام لباسشان مال ایران است؟ باید همه اشخاصى که علاقه دارند به این کشور، علاقه دارند به اسلام، علاقه دارند به این ملت توانشان را روى هم بگذارند براى اصلاح دانشگاه، خطر دانشگاه از بمب خوشهاى بالاتر است، چنانچه خطر حوزههاى علمیه هم از خطر دانشگاه بالاتر است. باید تهذیب بشوند اینها، باید اشخاص متعهد چه در حوزههاى علمیه و چه در دانشگاه کمر خودشان را محکم
ببندند براى اصلاح. حالا شما آقایان یک قدم را برداشتید و این قدم پربرکتى است و او اینکه آن دیوار بزرگى که بین شما کشیده بودند آن سد عظیمى را که ما بین به اصطلاح فیضیه و دانشگاه کشیده بودند، آن سد را شما شکستید. این قدم اول است که شما برداشتید و قدمهاى بعد کوشش در اینکه از همه جهات مستقل باشید و وابسته نباشید. من این عرضى را که مىکنم، خوب دیگر نمىتوانم بعد ببینم شما را که به آن مرتبه رسیدهاید، من دیگر اواخر کار است براى من اما من مىگویم که دیگران و نسلهاى آتیهاى که انشاء الله مىآیند متوجه باشند که این دو مرکز باید با هم باشند و این دو مرکز باید علم و عمل، علم و تهذیب را به منزله دو بالى بدانند که با یکى از آنها نمىشود پرید، قدمهاى بعد تهذیب است. مهم این است که دانشگاه یک کسى که از آن بیرون بیاید بفهمد که من با بودجه این مملکت تحصیل کردهام، متخصص شدهام، به مقامات عالیه علم رسیدهام و باید براى این مملکت خدمت بکنم و براى استقلال این کشور باید خدمتگزار باشم. باید این اساتید دانشگاه آن چیزهایى که در سالهاى طولانى و خصوصاً در این تقریباً 50 سال آخر در مغز این جوانها انباشته کردهاند و به آنها همچو باورانده بودند که ما خودمان چیزى نیستیم و باید همه چیزمان از آنجا باشد، که این موجب این شد که مغزهاى اینها به کار نیفتاد براى اینکه خودشان یک چیزى را ایجاد کنند، باید آنهائى که به این کشور علاقه دارند، آنهائى که به این ملت علاقه دارند، آنهائى که خودشان وابسته نیستند و خدمتگزار ابرقدرتها نیستند، آنها همت کنند به اینکه دانشگاه را یک مرکزى درست کنند که مرکز علم و تهذیب باشد، که همه تخصصها در خدمت خود کشور باشد نه اینکه متخصص بشود و با آن تخصصش ما را به دامن آمریکا بکشد، متخصص بشود و با آن تخصصش به کشور ما ضربه وارد کند، هر چه متخصص تر بدتر. آن کسى که مهذب نشده است و آن کسى که براى کشور خودش احساس نکرده که من براى این کشور هستم و از این کشور من استفاده کردهام و استفاده علمىام را باید به این کشور تحویل بدهم، اگر چنانچه این احساس نباشد و این باور نباشد، دانشگاه بدترین مرکزى است براى اینکه ما را به تباهى بکشد و اگر این احساس پیدا شد و این اساتید دانشگاه، آنهائى که متعهدند، آنهائى که توجه دارند، آنهائى که در زمان سابق براى این مملکت غصه مىخوردند باید خودشان را مجهز کنند که این فرزندان ایران، متعهد و در خدمت خود ایران باشند. اگر اینطور بشود، دانشگاه بالاترین مقامى است که کشور ما را به سعادت مىرساند. دانشگاه دو راه دارد: راه جهنم و راه سعادت، راه ذلت و مسکنت و نوکر مابى و امثال اینها و راه عظمت و عزت و بزرگ منشى. دانشگاه، همین دانشگاه را تا دانشگاه ما داریم فایده ندارد، ما دانشگاه 50 سال است داریم و از دانشگاه هر چه فساد توى این مملکت پیدا شد از این اشخاصى بود که در دانشگاه تحصیل کرده بودند، تخصص هم شاید داشتند. آن احمدى زمان رضاخان که بسیارى از رجال این مملکت را او با آمپولش کشت، آن هم از دانشگاهها، تخصص هم داشت ولى تخصص را به این راه که آنهائى را که امر مىشد به او که باید کشته بشوند، با یک آمپول مىزد و مىکشت. شما یک همچو دانشگاهى مىخواهید و یک همچو اساتیدى و یک همچو تخصصى از آن طرف هم دانشگاه، از آن اشخاص شریف بیرون مىآید و ما مىخواهیم همهشان شریف باشند. و
فیضیه، اگر تهذیب در کار نباشد، علم توحید هم به درد نمىخورد. العلم هو الحجاب الاکبر هر چه انباشته تر بشود علم، حتى توحید که بالاترین علم است انباشته بشود در مغز انسان و قلب انسان، انسان را اگر مهذب نباشد، از خداى تبارک و تعالى دورتر مىکند. باید کوشش بشود در این حوزه علمیه، چه حال و چه بعدها کوشش بشود که اینها را مهذب کنند. در کنار علم فقه و فلسفه و امثال اینها، حوزههاى اخلاقى، حوزههاى تهذیب باشد و حوزههاى سلوک الى الله تعالى . شما میدانید که مرحوم شیخ فضل الله نورى را کى محاکمه کرد؟ یک معمم زنجانى، یک ملاى زنجانى محاکمه کرد و حکم قتل را او صادر کرد. وقتى معمم ملا، مهذب نباشد، فسادش از همه کس بیشتر است. در بعضى روایات هست که در جهنم، بعضىها، اهل جهنم از تعفن بعضى روحانیین در عذاب هستند و دنیا هم از تعفن بعضى از اینها در عذاب است. تا اصلاح نکنید نفوس خودتان را، از خودتان شروع نکنید و خودتان را تهذیب نکنید، شما نمىتوانید دیگران را تهذیب کنید. آدمى که خودش آدم صحیحى نیست نمىتواند دیگران را تصحیح کند، هر چه هم بگوید فایده ندارد. کوشش کنند علمائى که الان در حوزهها هستند، در هر حوزهاى از حوزههاى اسلامى که این جوانها که با یک فطرت سالم مىآیند، بعد از ده، بیست سال با یک فطرت فاسد بیرون نروند. تهذیب لازم است، هم در شما و هم در شما، التبه همه، همه ملت و همه انسانها باید مهذب بشوند، لکن تاجر اگر مهذب نشد، کارش یک کار گرانفروشى و نمىدانم اینهاست که وقتى همهاش را روى هم بگذارند فسادش زیاد است اما یک نفر اینقدرها فساد ندارد، اما عالم اگر فاسد بشود یک شهر را، یک مملکت را به فساد مىکشد، چه عالم دانشگاه باشد و چه عالم فیضیه فرقى نمىکند. انشاء الله خداوند تبارک و تعالى این قدمى را که شما عزیزان برداشتید و آن وحدت بین شما و دانشگاه و شما و روحانیون، این قدم را مبارک کند و توجه به این داشته باشید که حالا که شما نزدیک به هم دارید مىشوید نقشههائى که براى جداکردن شما از هم است بیشتر به کار مىافتد.
حالا شیاطین بیشتر در فکر هستند که روحانى را از یک طرف بکوبند و دانشگاهى را از یک طرف
آنوقت جدا کرده بودند شما را از هم، یک دیوارى کشیده بودند، شما آنطرف و آنها هم آن طرف، هر دو هم به هم بدبین و آنها هم استفادهاش را مىکردند. حالا که مىبینند که یک تحولى پیدا شده است، دانشگاهى متمایل شده است به روحانى، روحانى متمایل شده است به دانشگاهى، با هم هستند و مىخواهند با هم کشور خودشان را به پیش ببرند، حالا شیاطین بیشتر در فکر هستند که روحانى را از یک طرف بکوبند و دانشگاهى را از یک طرف و فساد کنند بین این دو تا، به آنها بگویند که اینها چطورند، به اینها بگویند آنها چطورند. چشمهایتان را باید خیلى باز کنید در این زمان چشم و گوشها باید خیلى باز باشد که یک وقت مىبینید از داخل خود دانشگاه و از داخل خود فیضیه شما را به فساد مىکشانند، شما را به تفرقه مىکشانند. اینها نمىتوانند ببینند، اینهایى که نمىخواهند این
کشور یک کشور صحیح و سالم باشد و اربابهاى آنها که از اول هم نمىخواستند مىتوانند ببینند که شما با هم مجتمع شدهاید و مىخواهید با هم کار کنید. آنها عواقب این امر را براى خودشان مىدانند که اگر حقیقتاً دانشگاهى و حوزههاى علمى و همه دانشگاهها در هر جا که هستند اینها با هم بشوند و با هم نقشه داشته باشند براى پیروز کردن انقلاب، این براى آنها چه عواقبى دارد. آنها این مطالب را مطالعه کردهاند، مىفهمند و در صدد این هستند که نگذارند شماها با هم باشید. چشم و گوشتان را، چه دانشگاهىها و چه طلاب علوم روحانى چشم و گوشتان را باز کنید و هر که به شما یک مطلبى بود گفت که در آن مسیر باشد، توجه کنید که این یک غرضى در آن هست. هر وقت آمدند گفتند روحانى چه جورى است و هر وقت آمدند گفتند دانشگاهى چه جورى است، بدانید که این کارى که شما کردید، براى آنها سنگین دارد تمام مىشود و باید انشاء الله به پیش بروید و اشخاصى هم که هر کس در هر جا هست و مىتواند خدمت بکند به این اجتماع و خدمت بکند به این دانشگاه و خدمت بکند به این فیضیه، باید خدمت بکند که آنها را، هم مهذب کند و هم عالم، متخصص و هم متحد. من امیدوارم به اینکه شماها این قدم را برداشتید، این قدمها یک قدمهاى بلندترى در دنبال داشته باشد و با فضل خداى تبارک و تعالى شما این مملکت خودتان را نجات بدهید از این انگلهائى که حالا دارند فساد مىکنند و از انگلهائى که بعدها هم خواهند آمد.
والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته
- ۹۲/۰۶/۱۵
- ۲۵۰ نمایش