منتظران ظهور حضرت حجت عج

۲۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

جمع بندی

۳۰
مرداد
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۳۰ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۱۵
  • ۳۸۰ نمایش
  • محمد معین آقاشاهی

جمع بندی

۳۰
مرداد

با سلام خدمت تمامی اعضا حلقه صالحین منتظران ظهور حضرت حجت(عج)

جهت مشاهده جمع بندی به قسمت حلقه صالحین ---جمع بندی مراجعه فرمایید.

اعتراضات و پیشنهادات خود را فقط و فقط در قسمت نظرات اعلام فرمایید از ارسال پیامک خودداری فرمایید.

با تشکر

  • محمد معین آقاشاهی
مرد فقیری بود که همسرش کره می ساخت و او آنرا به یکی از بقالی های شهر می فروخت.

آن زن کره ها را به صورت دایره هایی یک کیلویی می ساخت....

مرد آن را به یکی از بقالی های شهر می فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را می خرید.

روزی مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند.
هنگامی که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره 900 گرم بود. او از مرد فقیر عصبانی شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمی خرم.
تو کره ها را به عنوان یک کیلو به من می فروختی، درحالیکه وزن آن 900 گرم است.

مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار می دادیم.

یقین داشته باش که به اندازه خودت برای تو اندازه میگیریم!
  • محمد معین آقاشاهی
مردى از امام صادق (ع) اندرزى درخواست نمود! آن حضرت به او فرمودند:

1- اگر خداى تعالى روزى را به عهده گرفته است غصه خوردنت براى چیست؟!...

2- اگر روزى تقسیم شده است، حرص و آز براى چیست؟!

3- و اگر سنجش (در قیامت) حق است، پس ثروت اندوزى براى چیست؟!

4- و اگر عوض دادن خداى تعالى حق است، پس بخل ورزیدن براى چیست؟!

5- و اگر کیفر الهى آتش دوزخ است، پس گناه براى چیست؟!

6- و اگر مرگ حق است، پس شادمانى براى چیست؟!

7- و اگر (کارنامه) اعمال بر خدا عرضه مىشود، پس فریب براى چیست؟!

8- و اگر گذر کردن بر صراط حق است، پس خودپسندى براى چیست؟!

9- و اگر تمام چیزها به قضا و قدر است، پس اندوه براى چیست؟!

10- و اگر دنیا ناپایدار است، پس اعتماد و آرامش به آن براى چیست؟!

  • محمد معین آقاشاهی

خودی

۲۲
مرداد
خودی که به درد "خدا" نخورد ...
بی خود است ...
خدا را در شکستن اراده ها دیدم ...
خود را خط می زنم ...
تا هر چه هست خدا باشد ......
.
.
"و من یتوکل علی الله ، فهو حسبه"
همین که "خدا" هست کافی است ...
  • محمد معین آقاشاهی

نماز شب

۲۲
مرداد
حجت الاسلام على محدّث‌زاده درباره پدرش مرحوم حاج شیخ عباس قمى(ره ) مى‌گوید:

یک روز صبح پدرم وقتی از خواب برخاست، شروع به گریه کردن نمود، از او پرسیدم: چرا اشک مى‌ریزید؟

فرمود: براى این که دیشب نماز شب نخواندم!...

گفتم: پدر جان! نماز شب که مستحب است و واجب نیست، شما که ترک واجب نکرده‌اید و حرامى به جا نیاورده‌اید، چرا این طور نگرانید؟

فرمود: فرزندم! نگرانى من از این است که من چه کرده‌ام که باید توفیق نماز شب خواندن از من سلب شود ؟!

  • محمد معین آقاشاهی
سؤالی که در اینجا مطرح است این است که از کجا می توان فهمید
که خدا ما را در ماه رمضان آمرزیده است یا نه؟

این یک سؤال عمومی است که همه می خواهیم بدانیم
که آیا در این ماه آمرزیده شده ایم یا نه....

من یکی از نشانه های آمرزش را می گویم، هر کس، متناسب با حال خودش،
پاسخ این سؤال را می یابد که آیا خودش هم جزو آمرزیده شده گان است یا نه.
اگر دیدید بعد از ماه رمضان، در رفتارها و کردارها و گفتارها، تجدید نظر کرده اید؛
بدانید که لطف خدا شامل حال شما شده است.
خوب حرف من را گوش کنید!
یعنی اگر داریم از خودمان مراقبت می کنیم، چه از نظر اعمال شخصی،
چه در روابط اجتماعی ـ چهار محیط خانوادگی، آموزشی، کاری و رفاقتی ـ
این علامت آن است که ما آمرزیده شده ایم.
اگر دیدید که در این محیط ها توجه دارید که کاری که انجام می دهید،
حرفی که می زنید مشروع باشد یا انسانی باشد،
اگر دیدید این مراقبت برایتان پیدا شده است،
بدانید که خداوند شما را آمرزیده است..

  • محمد معین آقاشاهی
درخانه اگر کس است،یک حرف بس است.
بارها گفته ام بار دگر می گویم.کسی که بداند هرکه خدا را یاد کند،خدا همنشین اوست،احتیاج به هیچ وعظی ندارد.
می داند چه باید بکند و چه باید نکند. می داند که آنچه را می داند باید انجام دهد و در آنچه نمی داند باید احتیاط کند.

والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته،الاقل محمد تقی بهجت.
  • محمد معین آقاشاهی

حدیث

۱۵
مرداد

امام علی علیه السلام

قُم عَن مَجلِسِکَ لِاَبیکَ وَ مُعَلِّمِکَ وَ اِن کُنتَ اَمیراً؛

به احترام پدر و معلمت از جای برخیز هرچند فرمان روا باشی.

  • محمد معین آقاشاهی

لطیفه

۱۵
مرداد
یارو تصادف میکنه بی هوش میشه میبرنش بیمارستان بعد از یه مدت به هوش میاد میگه : مثله اینکه تو بهشتم ؟! زنش میگه : کوری نمیبینی نشستم کنارت !؟
  • محمد معین آقاشاهی